ستیزه گر مهربان

انسان سالم شاده ... غم یعنی بیماری

ستیزه گر مهربان

انسان سالم شاده ... غم یعنی بیماری

مرد یعنی مرگ ؟

قرن هاست به کشتن عادت کرده ایم

کشتن آشکار دشمنان ، کشتن پنهانی دوستان

کشتن نفسانیات ، کشتن عواطف و احساسات

کشتن بدی ها ، کشتن خوبیهای خطرناک

کشتن دیگران

و کشتن خود

 

برای همین است که اینقدر به مرد و مردانگی بها میدهیم چرا که واژه مرد از همان مردن و کشتن آمده و مردانگی هم ریشه با مردگی است

 

 مردانگی یعنی کشتن یعنی غارت یعنی تصاحب یعنی بزور ....... (نیچه)

مردانگی یعنی سرکوب نیازها یعنی کشتن هوای نفس و از بین بردن همه آثار طبیعی حیات در وجود انسان (فروید)

مردانگی یعنی غیرت یعنی متعهد بودن به مرامی که قتل و خونریزی هنوز اوج زیبایی آن است (چنگیز)

مردانگی یعنی حمله یعنی توحش یعنی ظلم یعنی تاریکی (مسیح)

 

زنده باد آنان که ننگ کشتن در نامشان نیست

زنده باد آنان که پیام آوران زندگی اند

 
نظرات 13 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:25 ب.ظ http://hezartu.blogfa.com

مرسی پادرا جان راستشو بخوای کم کم داشتم نا امید میشدم

به هر حال ممنون لطف کردی به هزارتوی من سر زدی خیلی

خوشحال شدم وقتی نظرتو دیدم

انشالله هر وقت آپ کردم بهت خبر میدم تا منو از نظرات خوبت

بهره مند کنی .

موفق باشی


علی یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:58 ب.ظ http://hezartu.blogfa.com

سلام
منظور من از علیرضا صاحب وبلاگ هنر الفباست
قطعا میشناسید
در ضمن ببخشید دیر جواب دادم چون خیلی وقت بود به نظرات تایید نشده سر نزده بودم

در مورد تحمل هم میتونم بگم
ان الله مع الصابرین
پس از نظر من میشه یه کم صبر کرد بعد اونور مزدشو گرفت

تقریبا هم کار خوبی میکنید که حساباتونو صاف مکنین ولی باز به نظر من یه چیزایی هست که اینور حل و فصل نمیشه

باز هم ممنون که جواب دادید
امیدوارم موفق باشید

علیرضا دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:03 ب.ظ http://7hezrtu.blogfa.com

توی روانشناسی هیچ کس به اندازه ی فروید حالمو به هم نمی زنه ولی نمی دونم چرا اینجا با حرفش موافقم !!!

بقیشونم تقریبن مزخرف گفتن

جیگرتو بخارپز !!!!!

علی سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:19 ق.ظ http://hezartu.blogfa.com

پادرا جان آپ کردم
کوچولویه ولی خوشحال میشم بیای

خیزران شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:47 ب.ظ http://kheyzaran.blogsky.com

مردانگی یعنی پرسیدن احوال دوستان
بای

امیر یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:57 ب.ظ

به سوی زن چو میروی تازیانه را فراموش مکن (نیچه)
اینو گفتم تا کساییکه میگن مراد ما درمورد مرد درست گفته نظرشو در مورد زن هم بدونن مگر آنکه بخواهند ؛تنها حرفهایی را قبول کنن که به مزاجشان خوش بیاید ؛(صفت زن زیاده خواه از نوع شرقی)

پروانه پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:33 ق.ظ http://www.ketabamoon.blogsky.com

نخستین کشنده ، طبیعت است. سلول های تو این روزها رشد می کنند و از پنجاه سالگی شروع به مرگ می کنند. طبیعت آنها را می کشد و تو راه گریزی نداری.

زنده باد طبیعت مادر همه چیز

طبیعت ذره ذره میکشه مثل زن . ولی مرد یکباره نابود میکنه ... بین این دو تا شدیدا فرق احساس میشه . نه ؟

مرتضی جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:11 ب.ظ http://avazekhan.blogfa.com

باید بدون تعارف بگم خیلی سطحی نگری! اگه اندکی به معنای پشت کلمات توجه می کردی معنای خیلی متفاوت تر بر می داشتی. ناراحت نشو. بهت پیشنهاد مطالعه بیشتر میکنم...

ممنون از پیشنهاد شما ... خوشحال میشم منابع مورد نظرتون رو هم بگید

پروانه شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:04 ق.ظ http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

زلزله ها، سونامی ها... اونا چی ؟اونا هم ذره ذره میکشن یا برق آسا و بیرحمانه!!

انسان ها را به زن و مرد تقسیم کردن در اساس اشتباه است.

در پاسخی که به پیام شما در وبلاگ کتابخوانی نوشتم پرسشی داشتم که پاسخم را ندادید؟

با اجازه به یاهو 360 شما رفتم . دیدم که در رشته ی بسیار زیبای معماری تحصیل کرده اید .از روحیات شما در وبلاگهایتان تعجب می کنم. معماری رشته ای است که بدون نیاز به هیچ چیز می توانی، فقط با آن ، زندگی کنی .

شما جوان هستید و دورانی را می گذرانید که هر کسی در جوانی به شکلی می گذراند.

از اینکه وقت زیبای جوانی شما را گرفتم پوزش می خواهم.

شاد و تندرست باشید

زیبایی مانع از نقد و بررسی نیست ... حتی شاید انسان رو نسبت به مفاهیم حساستر کنه

با سپاس از یاد آوری شما نسبت به این همه زیبایی که منو احاطه کرده

ندا و فرزانه شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:25 ب.ظ http://nedamirmaleki.mihanblog.com

با یه سری از عقایدت موافقیم... اما فکر نمی کنی یه سری جاها تند می ری و ... زندگی زیباست حتی با وجود همه ی زشتیاش.

ای کاش این مرز توافق و مخالفت رو بازتر میکردی دوست من

یاسین چهارشنبه 16 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 ق.ظ http://www.sooryas.blogsky.com

پشت تابلو
میخی به دیوار است
زنده به گور
که دیده نمی شود اما
سنگینی قاب
بر گرده های اوست
دیده نمی شود اما...
این شعر رو نمی دونم کجا خوندم ولی این تعریفیه که من برای مرد تصور می کنم نه تصور وحشتناکی که تو کردی.

تعبیر شما از تابلو و دیوار چیه ؟
چون من هرچی فکر کردم این زنده به گوری میتونه برای زن ها هم باشه

شاید اگه اون کلمات روشنتر شند بهتر متوجه شم

[ بدون نام ] یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:21 ب.ظ

منم نگفتم برای زنها نباشه...
بهرحال هر تابلویی باید به میخی که در دیوار زتدگی زنده به گور شده تکیه کنه...
البته میشه گفت اون میخ به طور مطلق مرد نباشه... گاهی اوقات هم زن این نقش رو داره
به نظر من مردانگی رو خیلی وحشتناک تعریف کردی...
البته باز شما استاد ما هستی ...
ببخشید جسارت بنده رو

تو این پست مردانگی ترسناکه تو یه سری پست ها زنانگی

کلا جنسیت چیز جالبی نیست

ندارم دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ب.ظ

نیچه :بسوی زن که میروی تازیانه را از یاد مبر
فروید: که تمام مشکلات بشریت را از جنس زن میدانست
مسیح :بنام پدر ،پسر،روح القدوس . میبینی که حداقل 2 تا مرد تو مثلث هست.
نکنه فکر کردی از چنگیز نقل قول میکنم ؟ نه عزیزم من مثل شما از دیوانه حمایت نمیکنم :)) اگه بدونی زنها در کل تاریخ چه کلاه گشادی سرت گذاشتن همین الان از پنجره اولین و آخرین پروازتو میکنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد