مسافران نوروزی

مسافران نوروزی از مکانی به مکانی دیگر ، از شهری به شهری دیگر در پی هیچ 

 

سرگشتگانی خسته از خود فرسوده در خود و امیدوار به خالی شدن از خویشی و پناه به بیگانگی هایی که گریز را بهانه ای باشند شاید در این سفر تکراری 

 

محبوس در اتاقکهای آهنین و روان بر جاده های تیره که تا نا کجا بگریزند و غافل از زندان خویشند که به هر کجا روند پندارهای تاریک خود را چون زندانی سرد به دنبال میکشند 

 

چه بازگشت بی حاصلی در این سفر به هیچ و گریز از تکرار به تکراری دگر نهفته است که رویایشان حتی از بودن ، فرسوده گشته 

 

تکرار تکرار تکرار ... چه ندانستند بازگشت معنای سفر نیست که پشیمانی از رفتن است و این شوق به خود رمیده خود فریبی است از تازگی بهار و نوشدگی جویبارها ... هم ایشان ندانستند که آب روان همیشه تازه است